♥دُنیـآے فـآنتـِزے ِ جـُوجـُو وَ پیسـے♥
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی یا غذا نیست که بهش ناخنک بزنی یا رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه باید جلوش زانو بزنی
ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎس ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺖ ﺑﺎﺷﻪ و تو ﻣﺤﮑﻢ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺑﺪﯼ ﺗﺎ ﻧﻔﺴﺶ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ ، ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻪ …
سلام دوستیاجونم آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد … ( من عاشق این متن زیبا هستم )!! وای عشقم منم از اینا میخوام کی میشه دلم برات یه ذره شدهههههههههههههههههههههه
چه کسی؟
ﺩﻭﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﭽﺮﺧﯽ ﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﺶ و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﯽ و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﻮﻧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﯽ …
ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ ﺗﺎ ﺳﺮ ﻫﺮﺩﻭﺗﺎﻧﻮ ﮔﯿﺞ ﺑﺮﻩ و ﭘﻬﻦ بشید ﺭﻭی ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﻌﺪ ﭼﺸﻤﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺒﻨﺪﯾﺪ و ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ …
ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ باشید ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻭﺭﺗﻮﻥ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﻦ ؛ اونم دوﻧﻔﺮﯼ !!!اینکه دعواتون بشه و کلی همدیگرو ناراحت کنین
اینکه چند روزیو بدون هم باشین و حس کنی کلی دنیات خسته کننده شده و همه چی بیخوده
اینکه با خودت فکر میکنی نباشه یه چیزی..نه..همه چی کمه
اینکه هعی برات حرف میزنه تا تو رو هم به حرف بیاره
اینکه از برنامه های کاریش برات میگه
اینکه بوس بوسیای زورَکیشم کلی بهت حال میده
اینکه حالا که همدیگرو دید همه اون ناراحتیا فراموش شدن
اینکه هردوتون واقعا دیوونه بازیو خوب بلدید
اینکه دیوونته و دیوونشی...
با این هوای سرد چیکارامیکنین شرمنده ک خیلی وقته وبلاگ و آپ نمیکنیم شوشی ک کلا برا منم وقت نداره چ برسه برا وبلاگ همیشه هم سر این دعوامون میشه نیدونم چیکار کنم
ولی امسال دیگ باید همدیگرو درک کنیم دیه اخه دو تامونم خنخوری هسیم
الان درست9ماهه ک عشخمو ندیدم دلم براش ی ذره شده هر روز داریم خیالبافی میکنیم برا دیدن همدیگه وای کی میشه بدون دردسر همدیگرو ببینیم ومال هم بشیم
عشخ هم میگه به همین زودیا ولی نمیدونم این زودی کی میرسه طی ی حادثه ای یکم معلول شدم خدا نکنه
ولی با این حال با این هوای سرد تبریز اخرش همت کردم و ی ادم برفی تو حیاط درست کردم درسته بدجور سرماخوردم ولی دیگه گفتم شاید برف به این سنگینی دوباره نباره و ارزو ب دل بمونم دوستام ک میگن با این حالت خوب درست کردی شما هم نظرتونو بگین امیدوارم روزاتون با عشق بگذره
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند ، تا آرامت کند …
مهم نیست آب شدن ، نیست شدن …
مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه
چــه کسـی می گویـد دوری ســـردی مــی آورد ؟
وقتــی کـه هنــوز بـا یـادت ،
بنـد بنـد وجــودم گــرم مــی شود...